۱۱ خرداد

RFID فرصت یا تهدید (قسمت اول – مقدمه)

در خصوص فنآوری RFID مقالات و کتابهای زیادی وجود دارد. مطالبی که گاهاً در خصوص این فنآوری اغراق کرده و انتظارات را از این فنآوری به شدت بالا برده است. در این سلسله مقالات که برگرفته از مجله Potentials از مجموعه IEEE می‌باشد تصمیم گرفته ام که در خصوص این فنآوری بیشتر صحبت کنم. همچنین سعی می‌کنم در خصوص تجربیات ده ساله خودم در بکار گیری این فنآوری مطالبی را اضافه نمایم. جهت آشنایی بیشتر با این فنآوری میتوانید مقاله “استفاده از فنآوری RFID در صنعت فولاد برای مدیریت دارایی” را مطالعه نمایید.

«شعر و موج: تأملی بر RFID»

ای هتل‌داران، باید اعترافی بکنم: من همان آدمی هستم که کارت‌های رمزگذاری‌شده‌ی RFID (شناسایی با فرکانس رادیویی) را بعد از خروج از هتل پس نمی‌دهد. معمولاً من اختراع دکتر کاردولو را برای کاری کاملاً مکانیکی و غیرالکترومغناطیسی بازیافت می‌کنم: پاک کردن موم‌های قدیمی از تخته‌ی موج‌سواری‌ام. وجود شن و دیگر زباله‌ها در موم تخته موج‌سواری می‌تواند آزاردهنده باشد، مخصوصاً وقتی آدم به شکم دراز کشیده و در حال پارو زدن است.

اما چرا باید چنین کاربرد زیبایی از امواج الکترومغناطیسی را به کاری پیش‌پاافتاده و مکانیکی تقلیل داد؟ چون بهترین جایگزین، کاردِ کره‌خوری است. اما کاردهای پلاستیکی به‌راحتی می‌شکنند، و کاردهای فلزی ممکن است بدنه‌ی فایبرگلاسی را که از سازه‌ی فومی تجزیه‌پذیر و شناور درون آن محافظت می‌کند، لب‌پر کنند. تازه، کارت‌های قدیمی RFID هتل‌ها هم ارزان‌اند و هم بعد از یک شب اقامت به‌راحتی به دست می‌آیند.

بیشتر کسانی که این مجله را می‌خوانند، زمانی را به خاطر نمی‌آورند که دزدهای مغازه با ورود به فروشگاه، بلافاصله آژیر هشدار را فعال نمی‌کردند یا اطلاعات بانکی روی یک کارت پلاستیکی کوچک حمل نمی‌شد. امروزه، فناوری RFID آن‌قدر گسترده شده که تأثیرش را فراموش می‌کنیم. آیا تا به حال از خودتان پرسیده‌اید: راه‌آهن‌ها چطور واگن‌های بی‌شمار را پیگیری می‌کنند؟ چرا افسر پلیس دنبال کامیونی که از ایستگاه وزن‌کشی فرار می‌کند، نمی‌افتد؟ چرا تمام گاوها و گوسفندان گوشواره‌های پلاستیکی دارند؟ آن تراشه‌هایی که در بدن سگ‌ها کار می‌گذارند چیست؟ عوارضی‌های خودکار چطور کار می‌کنند؟ پاسخ همه این‌ها فناوری RFID است، و کاربردهایش هر روز در حال افزایش است.

وقتی بچه بودم، مادرم مجبورم می‌کرد بازی‌های ویدیویی را کنار بگذارم و با سگم به بیرون بروم. وقتی دوستی به خانه‌مان می‌آمد، خیلی زود از لاک‌پشت‌های نینجا و مردان ایکس پلاستیکی‌مان خسته می‌شدیم، چون یادمان می‌افتاد تا وقتی در دستان ما نیستند، کاری از دست‌شان برنمی‌آید. آن وقت می‌رفتیم سراغ آزمایش با موشک‌های مدل دست‌ساز؛ علاقه‌ای دیگر که مادرم با دقت زیر نظر داشت. تحت تأثیر لبخند همیشه‌ثابت و پنیر‌دوستِ داناتلو و اخم پُلی‌استایرنی ولورین، دوباره سراغ پویایی بازی‌های ویدیویی می‌رفتیم، تا اینکه مادرم دوباره ما را به بیرون می‌فرستاد، کنار آن دوست وفادار پشمالو و چهارفوتی که از بودن با بچه‌ها لذت می‌برد (البته به‌جز وقت‌هایی که سعی می‌کردیم باهاش بازی گاوبازی کنیم).

امروز، با گسترش کاربردهای RFID، بچه‌ها می‌توانند همزمان با عروسک‌هایشان (اممم… اکشن فیگورها) و بازی‌های ویدیویی‌شان بازی کنند. کسانی که بچه دارند، لطفاً به من یاد بدهند این قضیه چطور تجربه‌ی کودکی را تغییر می‌دهد.

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.